زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
بسترت جـمع شد اما اثـرت هست هنوز بالشی خیس، ز چشمان ترت هست هنوز رنگ این پارچۀ بستـر تو گـلگـون ماند اثـری از بـدن مخـتصرت هـست هـنوز ای پرستوی مهـاجر سفـرت کـشت مرا کوچ کردی و در این لانه پرت هست هنوز رسمش این بود که تنها بروی بیحیدر؟ شوق رفتن به دل همسفرت هست هنوز راستی حال تو خوب است، خوشی بانویم؟! اثـر زخـمِ همان میخ درت هست هنور؟ خوب شد پهـلوی تو، درد نداری دیگر؟ با تو آن دردِ شدید کـمرت هست هنوز؟ نالههای حسنت از همه جانسوزتر است نیمههای دل شب نوحه گرت هست هنوز زیـنـبت زنـده کـنـد یـاد تو را در خـانـه اصلا انگار، که چادر به سرت هست هنوز جای من هم به روی محسن مان بوسه بزن پشت این در، اثری از پسرت هست هنوز |